روزی سپری شد به امیدی که شب آید
شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد
ای دوست دعا کن من بیچاره مبادا
در حسرت دیدار تو جانم به لب آید
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۳۸۶ ساعت 21:52 توسط رازینو
|
شب آمد و دیدم به دلم تاب و تب آمد
ای دوست دعا کن من بیچاره مبادا
در حسرت دیدار تو جانم به لب آید